مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
رسانده است به لبهای شیعیان، جانها تنی که دوخته شد بر کـفن، ز پیکانها گهی ز بارش اشک و گهی ز بارش تیر سـفـیـنهایست گرفـتار، بین طـوفـانها به روی دست عزیزان خود شود تشییع تـنی نـجـیبتر از گـل به زیر بارانها به دامن کفنش گرچه گل ز خون روئید بر او مـلائکه گـل میبـرد به دامـانها قدح به خون جگر میزند مگر عباس؟ به روی لب بفـشارد ز بس که دندانها حـسین کز غـم او جامه میدرد افلاک چو لالـه از غـم او میدرد گـریـبـانها به سـر سـلامـتـی خـواهـر و برادر او یکی نـیـامـد از آن قـوم نـامـسـلـمـانها تأسّفی که ز یوسف نصیب یعقوب است نصیب زینب کـبـری بُوَد ز هجـرانها یتـیم! هرکه بگرید به درد و داغ حسن شـود به روز قـیـامت قـرین خـنـدانها |